? اگر کسی بدون «رضایت» شخصی به اموال او دست بزند یا در آنها تصرف کند «دزد» و «غاصب» است (حتی اگر آن فرد از افراد خانوادهٔ او باشد!). اگر کسی بدون «رضایت» شخصی با او بخوابد «متجاوز» است (حتی اگر آن شخص «همسر قانونی» یا «دوست» او باشد!). اما اگر کسی بدون «رضایت» نویسنده یا مترجمی در نوشتهٔ او دست ببرد کیست؟ «ویراستار» است؟ «سردبیر» است؟ «ناشر» است؟ «ممیّز وزارت ارشاد» است؟ آیا «ویراستاران» و «سردبیران» یا «ناشران» یا «ممیّزان وزارت ارشاد» «حق» دارند «بدون» اجازه و رضایت نویسنده و مترجم در نوشتهٔ او دست ببرند، از آن چیزی کم کنند یا به دلخواه خود به آن چیزی بیفزایند و آن را به نام «او» منتشر کنند؟ توجه کنید: اکنون پرسش این نیست که آیا کسانی اصلاُ حق دارند در نوشتهٔ شما دست ببرند یا نه، بلکه پرسش این است آیا حق دارند «بدون رضایت و اجازهٔ شما» و «خبر شما» در آن دست ببرند، از آن چیزی کم کنند یا به آن چیزی بیفزایند، و بعد «به نام شما» منتشر کنند؟ آنان میتوانند هرکاری با نوشتهٔ شما بکنند، به شرط اینکه از شما «اجازه» یا «رضایت» بگیرند، اما آنان بدون اجازه و رضایت نویسنده به چه حقی چنین کاری میکنند؟ آنان میتوانند و حق دارند نوشتهٔ شما را رد کنند و منتشر نکنند یا مانع از انتشار آن شوند، اما به چه حقی نوشتهٔ شما را مُثله میکنند، عنوانش را تغییر میدهند و چیزی به آن میافزایند که در اصل در آن نبوده است؟ آیا آن را خریدهاند و صاحب آن هستند و میتوانند هرکاری دوست دارند با آن بکنند؟ آری، شاید نویسندگان و مترجمانی کار خود را بفروشند و بگویند اصلاً مال شما به نام خودتان منتشر کنید و نامی هم هیچ کجا از من نبرید، من هم هرگز نخواهم گفت که این کار من بوده است، فقط پولش رابه من بدهید! هیچ مانعی ندارد. کسی کارش را به رضایت و رغبت به دیگری فروخته است. مانند هرکالای دیگری یا هر کار دیگری. اما چگونه و به چه منطقی و به چه قانون و عرفی و اخلاقی کسی به خود اجازه میدهد کار کسی دیگر را که نه به او فروخته است و نه به او اجازه داده است در آن تصرف کند، در آن دست ببرد و تغییر دهد و چیزی به آن بیفزاید و بعد به «نام او» منتشر کند، بیآنکه از او اجازه گرفته باشد؟ آیا به چنین کسانی، هر نامی داشته باشند، «سردبیر» یا «ویراستار» یا «ناشر»، با هر درجهای از تحصیلات، جز «بیشعور» و «بیاخلاق» و «خودسر«، چیز دیگری میتوان گفت؟
فرهنگ «رضایت» اگرچه در خصوص مواردی در میان مردم معمولی یا عوام ما بالاست، و دست کم به خاطر خدا و حساب و کتاب روز قیامت، به آن باور دارند، در میان «درسخواندگان» ما (نه فقط دانشگاهیان بلکه آخوندها نیز)، یا اگر دوست دارید بگویید «روشنفکران»، چندان رایج و متداول نیست، و گویی نه خدا و روز قیامت سرشان میشود و نه وجدان و فرهنگ و ادب و انسانیت، اما بهراستی چرا؟ چرا آخوندها و روشنفکران و درسخواندگان ما اینقدر بیشعورند که نه خدا و پیغمبر و عرف و قانون سرشان میشود و نه انسانیت و مروّت و وجدان؟ تعجب نکنید که چرا بدترین و بزرگترین جنایتکاران قرن بیستم یا «روشنفکر» و «تحصیلکرده» بودهاند یا «آخوند»!
شاید از این رو که بسیار خودپسند و خودشیفتهاند و خود را «خواص» میدانند و کافی است در «قدرت» قرار بگیرند، در مقام «ناشر» یا «سردبیر» و «ویراستار» تا احساس «ولایت» و «سروری» و «برتری» کنند و «نظارت» خودشان را به «زورگویی» تبدیل کنند. «دیکتاتور»ها کارشان را از «ویراستاری» و «سردبیری» روزنامهها و مجلات آغاز میکنند. مراقب باشید. «ویراستاری» و «سردبیری» تمرینی است برای «دیکتاتوری سیاسی» در آینده. در دستگاه نشر «خودسر» و «آتش به اختیار» و «دیکتاتور» بسیار است!
@fallosafahmshk