? از نشانههای هر عصری سلطۀ مقولاتی بر ذهن و اندیشه است متفاوت با آنچه در اعصار پیشین بوده است. یک جفت از این مقولات، در عصر حاضر، نیّت و نتیجه است. نیّات خوب لزوماً به نتایج خوب نمیانجامند. بنابراین، قضاوت ما دربارۀ اشخاص و احزاب و گروهها، یا ادیان و مذاهب و عقاید و اندیشهها، بر اساس مدّعیاتی نیست که آنها در «دل» یا بر «زبان» دارند، بلکه بر اساس کردارهایی است که آنها انجام دادهاند و نتایج یا پیامدهایی است که این کردارها به آنها رسیدهاند. وقتی معمار یا مهندسی ساختمانی میسازد، نیّت او آن نیست که ساختمان بس زود ویران شود یا فرو ریزد. اما اگر چنین شد، نه نیّت او، بلکه دانش و مهارت او، نظارت یا سهلانگاری او، زیر سؤال است و او مسئول است به دلیل آنچه کرده است، نه آنچه در دل داشته است. نیّت پاک و سالم و خیر او تأثیری در قضاوت ما دربارۀ کار او ندارد. همین طور است، در خصوص کار پزشک و سیاستمدار و تاجر و فروشنده و صنعتگر و تولیدکنندۀ کالاهای صنعتی و کشاورزی و غذایی و دارویی و هر تولیدکنندۀ دیگر، از فکری و فرهنگی و هنری. ادیان و مذاهب و عقاید و اندیشهها نیز به همین سان بر اساس مدعیاتشان سنجیده نمیشوند، بلکه بر اساس نتایجشان است که به قضاوت درمیآیند. دین و علم و فلسفهای که واقعیتی را نتوانند بهطور قانعکننده توضیح دهند، تأویل و تفسیر یا تبیین کنند، یا سودی به حال انسانها نداشته باشند، دردی از کسی نکاهند، خیری به کسی نرسانند، رفاه و بهروزی و تندرستی برای مردمان به ارمغان نیاورند، و جز کُشت و کشتار و ویرانی و تباهی و مرگ و ماتم حاصلی نداشته باشند، اگر انسانها دست از آنها نشویند فقط خود را نابود کردهاند و بس.
«راه جهنم با نیّات خوب فرش شده است» ضربالمثلی انگلیسی است که بهویژه در قرن بیستم بسیار طنینانداز شده است و دلیل آن نبوده است مگر مدّعیات و وعدههای ایدئولوژیهای چپ و راست، احزاب گوناگون سیاسی، و حتی انقلابها، برای رفاه و آزادی و عدالت بیشتر و زندگی بهتر، اما در عمل آنچه گاه حاصل شده است چیزی بوده است حتی هزاران بار بدتر از گذشته. بنابراین، انسان امروز دیگر به اینکه چه کسی چه در «دل» دارد یا چه بر «زبان» دارد کمتر اعتنا میکند و اگر هم به کسی یا اندیشهای اعتماد کرد و فرصتی برای برآوردن وعدههایش به او داد عنان اختیار از دست نمیگذارد و داوری را تا قیامت به تأخیر نمیاندازد و تا پای مرگ به کسی وفادار نمیماند. بس زود حساب سود و زیان کردارها و نتایج را میکند و تصمیم خود را میگیرد و راه خود را عوض میکند. دین و مذهب، علم و فلسفه و حکمت، با نتایج سنجیده میشوند، چون اصل بر این است که نخست انسانی باقی بماند تا دین و مذهب و ایمان یا علم و فلسفهای داشته باشد. اصل برای انسان «زندگی» و «زندگی خوب» است و اگر انسان زمانی حاضر باشد دست از جان بشوید، برای این است که هر زندگی ارزش زیستن ندارد، یا زندگی همنوعان خود را به زندگی خود ترجیح داده است. زندگی در ذلّت و فقر و در زیر بار ستم و بیعدالتی و زورگویی و غارتگری حاکمان و وابستگان آنان چه ارزشی دارد؟ زندگی فقط در آزادی و بهروزی و برخورداری بحق از نتایج اعمال و کردارهای خود ارزش دارد. «نیّت»، اگر هم ارزشی داشته باشد، در «اخلاق» و «حقوق» است که میتواند جایی داشته باشد، چنانکه بعد خواهیم گفت.