? «کرونا»، «ویروسی» برخاسته از جهان حیات وحش، اما در واقع «ذرّه ای ناچیز»، امروز کاری با زندگی انسان قرن بیست و یکم کرده است که هیچ «اژدها»، «نهنگ»، «دیو» یا «غول»ی، در روزگاران افسانه ای، نیز نتوانسته بود با زندگی آدمیان بکند، و حتی هیچ جنگ جهانی و بمب هسته ای و شیمیایی در مقیاس قرن بیست و یکم: آسیبی اقتصادی به این گستردگی که شاید فقر و فلاکتش برای زندگان بدتر از مردگان باشد. انسان، این دلیرترین و درنده ترین حیوانی که زمین به خود دیده است، بر هر درنده ای در روی زمین پیروز شده است و به گزارش افسانه ها و اسطوره ها چه جانوران عظیم و ترسناک و بس بزرگ تر و نیرومندتر از خود را که از پا در نیاورده است یا به اسارت نگرفته است. اما انسان این بار به جنگی وارد شده است که نه «دلیر»ی قهرمانان و «رویین تنان» و جادوی «جادوگران» قدیم بر آن کارگر است و نه سلاح های مرگبار ماشینی و هسته ای و میکروبی و شیمیایی جدید. حداکثر کاری که انسان اکنون می تواند با این «دشمن» انجام دهد این است که خود را از او دور نگه دارد و با او گلاویز و دست به گریبان نشود: دوری و دوستی.
اما چه نتیجه از این: ۱) هیچ «دشمنی» را «کوچک» نشمار، حتی اگر «ذرّه»ای ناچیز باشد. ۲) پیروزی بر «دشمن» لزوماً به معنای نابود کردن «دشمن» نیست، «نابود نشدن» به دست «دشمن» کافی است. ۳) بنابراین، انسان «عاقل» با هر چیز و هرکس درنمیافتد، و دست به گریبان نمیشود، همین که «آزار» چیزی یا کسی به او نرسد برایش کافی است و البته باید «آزار»ش هم به کسی نرسد تا برای خودش «دشمن» درست نکند و «تلافی» نبیند. دوری گزیدن از «شرّ» همواره بهترین راه برای در «امان» ماندن است، به قول سیمین بهبهانی: «دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد/سعادت آن کسی دارد که از تنها بپرهیزد!» «ویروسی» داشت در جهان خودش خوب و خوش زندگی میکرد و به «خِرخِرۀ» ما کاری نداشت. ما به سراغ او رفتیم، «خِر»ش را گرفتیم، «بیخانمان»اش کردیم و افتاد به «جان» ما و «خِر» ما را گرفت تا «خرخرۀ» ما را نه همچون خونآشامها و دراکولاهای فیلمهای ترسناک از «بیرون» بلکه از «درون» بجود، بدون خون و خونریزی. حالا باید کاری کنیم تا دوباره برگردد سر جای خودش، همان جا که بود. ما نمیتوانیم هر چیزی را از صفحۀ «هستی» پاک کنیم. بگذار هر چیز و هرکس زندگیاش را بکند، تا تو هم بتوانی زندگیات را بکنی. آن را که گوشی هست بشنود. آن را که چشمی هست ببیند.