? امام محمد غزالی (۴۵۰-۵۰۵/۱۰۵۶-۱۱۱۱)، فقیه و متکلم و عارف و متفکر دینی برجستهٔ جهان اسلام، در «کیمیای سعادت»، ربع مهلکات، در «علاج شهوت فرْج»، بیآنکه به استدلالی نقلی یا دینی متوسل شود استدلالی عقلی یا فلسفی، مبتنی بر نوعی لذتگرایی سلبی (به دست آوردن لذات سلبی، یعنی، آسودگی و رهایی از رنج) میآورد، تا نشان دهد که چرا باید از نگاه به زنان و کودکان (!؟) پرهیز کرد. عبارات او چنین است:
بدان که هر زن و کودک که اندر راهگذر پیش آید، شیطان تقاضا کردن گیرد که «اندر نگر تا چگونه است؟» باید که با شیطان مناظره کند و گوید: «چه نگرم؟ اگر زشت باشد رنجور شوم و بزهکار، و اگر نیکو بوَد چون حلال من نیست بزهکار شوم و حسرت و رنج با من بماند، و اگر از پس وی فرا شوم عمر و دین به سر اندر دهم و باشد که به مقصود نرسم». (کیمیای سعادت، ج ۲، ص ۶۲)
استدلال فلسفی غزالی مبتنی بر سهراههای است که دوتا از آنها پایانی جز رنج ندارد: ۱) اگر زشت باشد، لذتی نمیبرم و حالم بد میشود و پشیمان میشوم که اصلا چرا نگاه کردم، ۲) اگر زیبا باشد، باز در رنج میشوم، چون نمیتوانم آسان به وصال او برسم و همچنان در رنج و در حسرت میمانم. اما راه سوم محتمل است که به کامیابی یا رنجی مضاعف بینجامد: ۳) اگر عزم جزم کنم که در پی او بروم معلوم نیست که آیا بشود یا نشود: الف) اگر شد، کامیابم، ب) اگر نشد، رنجی مضاعف میبرم، چون تلاشی کردهام و عمری گذاشتهام و به مقصود نرسیدهام. بنابراین، غزالی توصیه میکند، اگر عقل داری، نه از برای رضای خدا و اطاعت فرمان او، بلکه از برای راحتی خیال و خاطر خود هم که شده است از نگریستن به رهگذران زن و کودک (!؟) پرهیز کن و به حلال خود بسنده کن، اگر حلالی داشته باشی، تا نه بزهکار (گناهکار) شوی در پیش خدا، و نه رنجور شوی در خاطر خود. با این پرهیز، از این سهراهه هم بیرون میآیی و ناگزیر به انتخاب هیچیک نیستی و عمر و سرمایهٔ خود را نیز هدر نمیدهی!
استدلال غزالی، بیشک، مورد قبول بسیاری از فیلسوفان اخلاقی، از عهد باستان یونانی و رومی، از کورناییان و اپیکوریان و رواقیان، تا شوپنهاور و حتی نیچه است که اندرزی قدیمی از حکیمان را تقریباً با همین مضمون (ز دست دیده و دل هردو فریاد!) در جامهای دیگر میگفت و به پرهیزکاری و زهد فلسفی فرا میخواند:
دربند کردن دل، آزاد کردن جان: هرکه دل را سخت در بند کند و به زندان افکند، جان خویش را آزادیها میبخشد. این را پیش از این نیز گفتهام، اما کسی این حرف را از من باور نمیکند مگر اینکه آن را پیشاپیش دانسته باشد. (ورای خیر و شرّ/فراسوی نیک وبد، ترجمهٔ داریوش آشوری، بند ۸۷)
اما «حجاب» زنان را نباید با «زهد» و «پرهیزکاری» گره زد. «زهد» و «پرهیزکاری» عملی خودخواسته و اختیاری و از سر رغبت است، و حال آنکه «حجاب» چه در گذشته و چه تا امروز، دست کم برای بخشی از زنان عملی از سر اکراه و اجبار بوده است، و جامعه هرگز از خود زنان نپرسیده است که خود چگونه میخواهند رفتار کنند؟ و البته میتوان پرسید از این اجبار و اکراه به گواهی همین تاریخی که خود غزالی دارد برای ما روایت میکند چه سودی به جامعه رسیده است؟ آیا جامعهای که زنان را خانهنشین و پرده نشین میکند و چهرههای آنان را پنهان میکند، خود جا را برای انواع انحرافهای جنسی باز نمیکند؟ چرا غزالی از خود نمیپرسد که چرا مردان باید علاوه بر زنان به کودکان به چشم شهوترانی نگاه کنند؟ آیا پوشیدن روی زنان نگاهها را به سوی کودکان و پسران جوان برنخواهد گرداند؟ ناریخ جنسیت و رابطهٔ جنسی در جهان اسلام چه چیزی برای گفتن در این خصوص به ما دارد؟