? پیروزی ادیان دارای کتاب (رسولان آورندهٔ کتاب) یا ادیان کتابی بر ادیان بیکتاب قدیم (کاهنان پیشگو که سخن خدا را در صورت درخواست و پرسش مؤمنان به آنان ابلاغ میکردند) خود یکی از مباحث مهم در شناخت تاریخ تحول و تکامل ادیان و تبیینکنندهٔ سلطهٔ طولانی ادیان دارای کتاب بر تاریخ بشر است: سه دین یهودیت و مسیحیت و اسلام، به همراه آیین بودا و دین زردشت و ادیان هندو و آیین کنفوسیوس و دیگر حکمتهای شرقی، به لطف برپایی «دولت» یا حمایت «دولتی مستقر» و گره خوردن «دین» و «دولت» و اتکای متقابل هریک به دیگری توانستند بخش بزرگی از ساکنان ز مین را در طی چند هزاره در انقیاد فکری خود در آوردند، تا جایی که امروز ادیان بدون کتاب را میباید دیگر در زمرهٔ ادیان جوامع ابتدایی و بدوی و آیینهای جادویی شمرد. از این میان مسیحیت و اسلام، که هردو تاریخ و بنیاد مشترکی با یهودیت دارند، به لطف جهانگیری نظامهای شاهنشاهی آسیایی و امپراتوریهای اروپایی، توانستند تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و هنری و فکری بخش مهمی از آسیا و اروپا و امریکا و افریقا را رقم بزنند و حال آنکه آیینهای حکمی شرق آسیا در محدودهٔ دولتهای بستهٔ خود ماندند.
اکنون پرسش این است: چرا ادیان «بیکتاب» از میان رفتند و ادیان «باکتاب» ماندند؟ نقش «کتاب» در «سلطه» بر ذهن و جان و روان آدمیان چیست؟ نقش «کتاب» و «دین» در تثیبت «قدرت» دولت و بردهسازی خودخواستهٔ افراد و «مغزشویی» رعایا چیست؟ «تأویل» و «تفسیر» چه نقشی در ماندگاری یا ناماندگاری «دین» دارند؟ چرا هر دینی به مذاهب و فرقههای مختلف تقسیم میشود؟ نقش «تأویل و تفسیر» در این میان چیست؟ نقش «روشنفکران دینی» (آخوندهای رسمی، یا واعظان و فقیهان، متکلمان، فیلسوفان دیندار یا متدین، صوفیان و عارفان و شاعران و دیگر نویسندگان دینی) در برقراری «سلطه» و حفظ «سلطهٔ دینی» یا سلطه دین و مذهبی خاص چیست؟ وحدت «دین» و «دولت»، یا «دین دولتی» و «دین رسمی»، چه نقشی در ماندگاری یا ناماندگاری یا گسترش دین دارد؟ آیا «تأویل» و «تفسیر» دین را نگه میدارد یا از میان میبرد؟ آیا «دین» به رشد فکری و پیشرفت زندگی انسانی و اخلاقی بشر انجامیده است یا «مانع» رشد و پیشرفت او بوده است؟ و بسیاری پرسشهای دیگر.
داریوش محمدپور عزیز، که ظاهراً از جملهٔ «روشنفکران دینی» به شمار میآید، در گفتار زیر کوشیده است به نسبت میان «دین» و «تأویل»و «تمثیل» از دیدگاه اسلام نظر افکند و جنبهٔ تمثیلی و تأویلی دین اسلام را برجسته کند. او البته به هیچ کدام از پرسشهای بالا نمیپردازد، و تنها میکوشد شرحی به دست دهد از اینکه چگونه به گفتهٔ خواجه نصیر طوسی اسلام نسبت به یهودیت و مسیحیت دین کاملتری است چون ظاهر و باطن هردو را در برمیگیرد. البته، به نظر میآید که با این تفسیر خواجه نصیر طوسی تفاسیر باطنی تورات (تلمود) را نمیشناخته است، یا از شریعتگرایی برخی مسیحیان بیخبر بوده است! باری، گفتار زیر مانند هر گفتاری در این زمینه بسیار پرسشانگیز و ناکامل است و ناگفتهها و نیندیشیدههای بسیار دارد. با این همه، ارزش شنیدن و دیدن دارد و همین هم غنیمت است.
Telegram: @fallosafahmshk