? ما وقتی در بسیاری از کارها درمیمانیم از خدا یاری میطلبیم و آنگاه که پیروز میشویم پیروزی خودمان را از او میدانیم و اگر هم شکست بخوریم او را مقصر میشماریم که ترکمان کرد و ما را یاری نکرد! اما آیا این نوعی تقلّب نیست؟ اگر من در رقابت با دیگران تنها به نیروی خودم متکی باشم، شاید هیچ موفقیتی نداشته باشم، اما اگر خدا را به یاری بطلبم، شاید پیروز شوم. اما آیا این پیروزی من است، یا پیروزی خدا؟
بنا به روایات دینی، نوح وقتی نتوانست قومش را به راه راست هدایت کند، خدا راه نجات را به او آموخت و او را بر کشتی نشاند، و چندان باران بارید که مردمان در آب غرقه شوند. ابراهیم اگر خدا به دادش نرسیده بود در آتش سوخته بود. تنها با مداخلهٔ خدا در مقام نیرویی خارجی بود که ابراهیم توانست جان سالم به در ببرد و در تاریخ ماندگار شود و نشان دهد که خدای او برخلاف بتها قادر به انجام دادن کاری کارستان است. خدای ابراهیم میتوانست بندهاش را نجات دهد، و حال آنکه بتها خود را نیز ایمن نمیتوانستند داشت تا چه رسد به پرستندگانشان! نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد (مشهور به پیامبران اوالوالعزم) هیچکدام به دست قوم خود کشته نشدند، و ادعای مسیحیان در خصوص بر صلیب رفتن عیسی را نیز قرآن نمیپذیرد، چون گرچه خداوند اجازه داده است برخی پیامبران او را مردمان گمراه بکشند، اما این پنج تن را خود از هر گزندی مصون داشته است! اما چرا؟ در کار خدا چرا نمیتوان کرد! اما آیا دخالت خدا در تاریخ مشروع است؟ چرا خدا گاهی از آسمان به زمین میآید، در زمین دخالت میکند، کسانی را میبرد، و کسانی دیگر را میآورد؟ و البته، میتوان پرسید چرا فقط در تاریخ خاورمیانه است که خدا در مقام نیرویی سیاسی وارد تاریخ جهان میشود؟ چرا در ایران، هند، چین، یونان و دیگر سرزمینهای متمدن و بافرهنگ جهان، دارای پیشینهٔ قوی سیاسی و فرهنگی و حکمی و عرفانی خدایی ظهور نمیکند که پیامبری برانگیزد؟ چرا در چین و هند و ایران «حکمت» میروید و در یونان «فلسفه»! چرا خدا باید سامی (عبرانی ـ عربی) باشد؟ یهودیت ـ مسیحیت ـ اسلام چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ معمایی بزرگ در تاریخ اندیشه همین است! این معما را چگونه میباید گشود؟