🔶 فلسفه پیدایش خود را وامدار ساختمان یا ساختار جامعۀ یونانی در ۶۰۰ ق م به بعد است. و البته یک دلیل افول آن نیز از دست رفتن همین ساختمان و ویران شدن آن به دست اسکندر مقدونی. یک دلیل اینکه چرا تفکر نظری و انتقادی و به دنبال آن فلسفه در یونان پدید آمد و در کشورهای نیرومندتر و ثروتمندتری مانند ایران و مصر و هند و چین پدید نیامد، کشورهایی که البته علم و حکمت و دین داشتند، ساختمان سیاسی و اجتماعی این جامعه بود که آن را بسیار متفاوت با این جامعههای متمدن و بافرهنگ و ثروتمند ساخته بود. فلسفه نه علم است نه حکمت و نه دین. اما هرسه اینها میتواند باشد و هر سهٔ اینها را میتواند بپروراند، یا با آنها یکی شود یا یکی گرفته شود، یا با آنها به چالش برخیزد. فلسفه میتواند بر این سه پیشی گیرد و نه تنها به طور عرضی از آنها فراتر رود بلکه بهطور طولی نیز از آنها بالاتر رود. این بحث را وامیگذارم به فرصتی دیگر در این باره که «چرا فلسفه یونانی است؟» اما در خصوص پرسش نوشتۀ قبلی که پرسیده بودم سخنان ارتشبد مارک میلی، رئیس ستاد مشترک ارتش امریکا، یادآور چه سخنانی در تاریخ فلسفه است، صفحاتی از «اندیشۀ فلسفی در عصر باستان»، نوشتۀ ترنس اروین، روزنه، ۱۳۹۶، ص ۴۴-۴۲، به ترجمۀ خودم را میآورم که در آنجا او به شرح تفکر تاریخی هرودوتوس و اهمیت فلسفی آن میپردازد. هرودوتوس در مقایسهٔ ایران و یونان آن زمان به آزادی سرباز یونانی و ترس او از «قانون» و وفاداری او به «قانون» اشاره میکند که برآمده از نظام دموکراسی است. برخلاف سرباز یونانی، سرباز ایرانی از «شاه» میترسد، نه از «قانون». چون اساساْ قانونی نیست. به گفتۀ او:
اما هرودوتوس از نگرش حماسی فراتر میرود. او آداب و رسوم و باورها و نهادهای اقوام عمدۀ غیریونانی را که به تاریخ او قدم میگذارند به تفصیل بررسی میکند. او نظامهای سیاسی یونانیان و ایرانیان و نظامهای سیاسی دولتهای مختلف یونانی و نظامهای سیاسی دولتی واحد را در زمانهای مختلف در برابر یکدیگر میگذارد. او به این تفاوتهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی متوسل میشود تا ستیزها و تأثیرات متقابل میان اقوام مختلف و نتایج شان را تبیین کند. او، در توسل به آنها، به قوانین کلّی و به اصولی متوسل میشود دربارۀ اینکه چگونه از مردمی در جامعهای مفروض، با آداب و رسومی خاص و در محیطی خاص، میتوان انتظار داشت در برخی اوضاع و احوال مفروض عمل کنند. این اصول کار هرودوتوس را از روایت صرفاً حماسی به تحلیل و تبیین تاریخی تغییر شکل میدهند.
او در تبیین موفقیت آتن صرفاً به افعال افراد آتنی اشاره نمیکند، بلکه به رشد دموکراسی در آتن و آگاهی حاصل از تعلق خاطر فردی و مسئولیت در قبال دولت نیز اشاره میکند. او نخستین کسی است که به توصیف اعمال جمعی دموکراسی آتن میپردازد و نه صرفاً اعمال فردی نخبهسالاران (آریستوکراتها). باز، او دلیری اسپارتیان را با قهرمانگرایی فردی آنان تبیین نمیکند، بلکه با نگرش اخلاقی جمعی و سیاسی آنان به تبیین دلیری شان میپردازد:
اسپارتیان در مقام افراد جنگاور از هیچ مردی کم تر نیستند، اما با یکدیگر بهترین مرداناند. زیرا آزادند، اما نه آزاد برای هر کاری؛ زیرا آنان قانون را فرمانروایشان قرار دادهاند و از آن میترسند، بسیار بیش تر از آنکه رعایای تو از تو [شاه ایران] میترسند. زیرا آنچه آنان انجام میدهند به فرمان قانون است و فرمان قانون همواره یکسان است و هرگز از برابر هیچ انبوهی از کسان در نبرد نمیگریزند، بلکه در صف استوار میایستند و یا چیره میشوند و یا کشته.
آموزش و تعلیم و تربیت جمعی اسپارتی تبیین کلّی عمل آنان است.
با این وصف قوانین وسیعتر و عامتر دربارۀ جوامع بشری و محیط آنان در کار هرودوتوس دیده میشود. او هنجارها و آداب و رسوم نامعمول مصریان را با آب و هوای نامعمول سرزمین آنان مرتبط میکند و شاید بر این گمان است که فقر طبیعی یونان یونانیان را بر آن داشت تا قوانین و نهادهای متناسبی برای چیره شدن بر آن پدید آورند. او در پایان همین تاریخ بر اصل عامی دربارۀ محیط طبیعی و پاسخ انسان به آن تکیه میکند. او به کوروش، بنیانگذار خاندان پادشاهی پارسیان، تصمیمی را نسبت میدهد مبنی بر این که او پارسیان را در سرزمین سخت نگه میداشت و نمیگذاشت به دشت حاصلخیز مهاجرت کنند، زیرا «سرزمین نرم مردان نرم پدید میآورد».
هرودوتوس به تلویح میگوید که وقایع و دگرگونیهای تاریخی جملگی با استناد به تصمیمهای فردی و خباثتها یا نزاعها، یا با مداخلههای ناگهانی و پیشبینیناپذیر خدایان یا با بختهای تفسیرناپذیر تبیین نمیشود. برخی وقایع را قاعدهمندیهای عامی تبیین میکند که دربارۀ انواع جوامع و دربارۀ تأثیرات نهادهای اجتماعی و سیاسی در کُنش افراد و دربارۀ رابطۀ میان انسانها و محیط شان وجود دارد.