🔶 امروز کلمات بسیاری در زبان ما از راه ترجمه آمده است، بیآنکه «معنا» و «مفهوم» و «مصداق» آنها بهطور دقیق برای ما روشن باشد یا روشن شده باشد. نتیجه آن است که چون از آغاز معلوم نشده است یا معلوم نیست این کلمات «نوساخته» برای چه چیز و چه کاری یا اوضاع و احوالی «وضع» شدهاند کاربردهایی در زبان امروز ما مییابند که آن کلمات را از هر شأن و اعتباری که در زبان اصلی داشتهاند یا دارند تهی میکنند، البته اگر در اصل چنین چیزی داشته بودند، یا حالتی «جادویی» و «افسونگرانه» و «حیثیتی» به آنها میبخشند، که شاید در اصل ندارند و نداشتهاند. بهطور نمونه، هنگامی که میبینیم و میخوانیم عنوان کتابی «درسگفتارهای هگل دربارۀ زیباشناسی» یا «دین» یا «تاریخ فلسفه» یا «فلسفۀ تاریخ» است و اینها از یادداشتها و جزوههایی فراهم آمده است که دانشجویان او در هنگام تدریس استاد برای خود فراهم کردهاند، یا کتابهایی از هایدگر یا کالینگوود و دیگران با همین عنوان، میتوانیم از خود بپرسیم اصلاً چند تن در تاریخ فلسفه یا در دانشگاهها بودهاند و هستند که «درسگفتارهایشان» (درسهایی بر اساس یادداشتها و تحقیقات اصیل و ابتکاری که نخستینبار در جمع دانشجویان سر هم شدهاند و به صورت گفتار ادا شدهاند و استاد حتی گاهی عمر نکرده است آنها را بعد ببیند و ویرایش یا تصحیح کند!) ارزش خواندن یا چاپ شدن داشته است یا داشته باشد و آیا هرچه هر سخنران یا مدرّسی یا استادی در دانشگاه، با هر درجهای، گفت نام آن را میتوان «درسگفتار» گذاشت؟ برای فهم تفاوت واژۀ آشنای «درس» با واژۀ تازهوارد و نوساختۀ «درسگفتار»، لازم است که نخست ببینیم مراد از «درس» (“lesson”) و «درسگفتار» (“lecture”) در زبان انگلیسی چیست و بعد «سخنران» یا «مدرّس» (lecturer) کیست و چرا ما لازم دیدهایم واژهای «نوساخته» داشته باشیم و به جای «معلم» یا «آموزگار» و «درس» از «درسگفتار» و «سخنران» یا «مدرس» استفاده کنیم، بیآنکه بدانیم یا آموخته باشیم که جای درست به کار بردن این کلمات کی و کجاست و این کلمات چه «بار معنایی و مفهومی» دیگری دارند و چه انتظاری باید از «درس» و چه انتظاری باید از «درسگفتار» داشته باشیم؟ یا اصلاً نیازی هست چنین واژهای داشته باشیم، وقتی این کلمه و «ریشه»اش و اسم فاعلش میتواند معانی دیگری داشته باشد که با «درسگفتار» ساخته یا بیان نمیشود؟
«درس» چیست؟
کلمۀ عربی «درس» برای ما از نخستین «درسها» در مدرسه آشناست، جایی که معلم یا آموزگار هر بار «پاره»ای از کتابی را به ما میآموزد و ما هر نوبت از این آموزش را «درس» محسوب میکنیم که ممکن است در خود کتاب این بخشها با عنوان «درس اول» و «درس دوم» و الخ مشخص شده باشد یا نشده باشد. در کاربردی دیگر ما از «درس دادن به کسی» یا «درس گرفتن از چیزی» به معنای «مجازی» سخن میگوییم و از آن برای «تنبیه کردن» کسی یا «تنبیه شدن» خودمان استفاده میکنیم تا بگوییم «چیزی» را به کسی «فهماندهایم»، با چاشنی رنج دادن و خشونت، یا خودمان «فهمیدهایم»، با چاشنی رنج کشیدن و خشونت. اکنون با رواج ترجمه از زبانهای اروپایی کلمۀ مرکبی پا به زبان فارسی گذاشته است که ما شاید از چند و چون دقیق تاریخ و ریشه و معنا و دلالتهای آن آگاه نباشیم، مانند بسیاری کلمات دیگر، یا من ندیدهام کسی در این باره سخن گفته باشد. پس میکوشم به قدر وقت و دانش خودم آن را روشن کنم.
«درسگفتار» چیست؟
داریوش آشوری که سازندۀ کلمۀ مرکب «درسگفتار» برای “lecture” در زبان انگلیسی بوده است در فرهنگ علوم انسانی خود صورتهای مختلف این واژه را میآورد که من آنها را از چاپ سوم این کتاب، ۱۳۸۱، نقل میکنم:
خواند/lection
خواندنامه/ lectionary
۱) خواندگر [کسی که پارهای از کتاب مقدس را در مراسم کلیسایی به صدای بلند میخواند]؛ قاری، ۲) درسگو/ lector
درس ـ گفتار؛ کنفرانس/ lecture
۱. درسگو، ۲. وعظگو/ lecturer
خواننده از همین مرور احتمالا در خواهد یافت که «ریشۀ» کلمۀ مرکب و نوساختۀ «درسگفتار» از «خواندن» یا «قرائت» و «وعظ» و «خطابه» آن هم به صورت دینی است و بنابراین این کلمۀ انگلیسی ریشهای لاتینی و کلیسایی دارد که به خواندن از روی «متن» اشاره دارد. برای کسانی که بخواهند بدانند اشاره میکنم که کلمۀ “lecture” در انگلیسی از کلمهای فرانسوی با همین املا گرفته شده است که آن هم از کلمۀ لاتینی “lectus” گرفته شده است که اسم مفعول فعل “legere” (به معنای «خواندن») است. در قرون وسطی از آن «گفتاری شفاهی» را مراد میکردند که به قصد آموزش و در برابر شنوندگان ایراد شود. امروز در زبان انگلیسی این کلمه هم معنای عام «سخنرانی» دارد (که آشوری نیاورده است) و هم اسم فاعل آن (“lecturer”) هم به معنای «سخنران» (هرکسی و در هر موضوعی با هر سمتی) است و هم به رتبهای دانشگاهی در اعضای هیأت علمی دلالت دارد که پایین تر از «استادیار» است، یعنی «مربی» (“instructor”).
اما آنچه برای ما اکنون مهم است تفاوتی است که در انگلیسی میان «درس» (“lesson”) و «درسگفتار» (“lecture”) میگذارند و آن این است که «درس» به «مدرسه» و آموزگاران مدرسه و دبیرستان تعلق دارد که آموزگاران موظفاند از روی «کتابهای درسی» درس دهند و شاگردان نیز از روی کتابهای درسی درس بخوانند، و «درسگفتار» به استادان دانشگاه تعلق دارد که در واقع «کتاب درسی» مینویسند و از روی «کتاب» کسی درس نمیدهند، چون خودشان اهل نظر و صاحبنظرند. بنابراین از استاد دانشگاه توقع میرود که «درسها»ی او «کتابهای درسی» آینده را تشکیل دهند، یعنی پژوهشهایی نو و ابتکاری باشند و نه نسخهای از روی کتابهای قبلا نوشته شده و او چیزهایی بگوید که در زمان خودش در هیچ کتابی نتوان بهطور مشخص یافت، چون یافتههای اصیل و ابتکاری خود اوست. طبیعی است که چنین استادانی اندکاند و هرجا باشند یقیناً بیش ترین استقبال را از دانشجویان خواهند دید، چون چیزهایی در کلاس خواهند گفت که دانشجویان در هیچ کتابی نخواهند یافت: نمونۀ مشهور آن در ایران: فروزانفر و علامه طباطبایی و مطهری و علی شریعتی و عبدالکریم سروش و شفیعی کدکنی و برخی دیگر ….
نظامهای فاشیستی و کمونیستی و آخوندی (قرون وسطایی) البته با چنین چیزی سر سازگاری ندارند و از همین روست که بزرگترین «دلواپسی» اینگونه «نظام»ها («رژیم»ها) «آموزش» است و اینکه چه کسانی «درس» بخوانند و چه کسانی «درس» نخوانند، چه کسانی «درس» بدهند و چه کسانی درس «ندهند»، چه کساین «ارتقای شغلی» بگیرند و «استاد» شوند و چه کسانی نشوند و چه «کتاب»هایی خوانده شود و چه کتابهایی خوانده نشود، و … و …. صرف هزینههای هنگفت برای نوشتن «کتابهای درسی» یکدست و یکشکل و «سترونسازی» استادان با بازآموزیهای عقیدتی، با اجبار ارتقاهای شغلی، دانشگاه را به «کودکستانی» تبدیل خواهد کرد که به جای بچه افراد بزرگ سال در آن «آموزش» میبینند. نتیجه «حماقت» و «جهالت» و «صغارت» ملی و افتخار به داشتن «رهبر»ی «بزرگ» و «فرزانه» است. و خلق را همین بس. فقر و فلاکت و قحطی میراث چنین «رهبر»ی برای کشورش خواهد بود.
باری، اکنون میتوانیم از خود بپرسیم وقتی کسی از روی کتابی درس میدهد که حتی گاهی معلوم میشود همان را هم خوب بلد نیست حق دارد نام «درسگفتار» بر آن «درس»ها که حتی ممکن است از «درس»های مدرسه و دبیرستان نیز بیکیفیتتر باشند بگذارد؟ یا ما با خواندن و شنیدن «درسگفتار» یاد هگل و هایدگر و کالینگوود و دیگر فیلسوفان برجسته میافتیم و هر «درس گفتار» را با آنها مقایسه میکنیم؟
یادآوری: من دربارۀ «درستی» و «نادرستی» و «سودمندی» و «ناسودمندی» این «نوواژۀ» آشوری نظری ندادم و خواننده خود میتواند داوری کند که آیا این «نوواژه» با توجه به ریشه و مشتقاتش میتواند انتخاب درستی باشد یا چنان که برابرگذاری خود آشوری نشان میدهد این «نوواژه» در میان همریشهها و مشتقات خود تک میافتد؟
بازی روزگار: در جُستوجویی که در اینترنت میکردم برخوردم به این «وبگاه» که نام «درسگفتار» را برخود دارد و متعلق به «حوزۀ علمیه مشهد» و «شبکۀ اجتهاد» است. در شگفت شدم از شوخ چشمی روزگار که واژهای در اصل مسیحی و غربی و وارداتی که در اصل آخوندی/کلیسایی است و به معنای «وعظ» و «قرائت» بوده است و بعد «سکولار» شده است و به هر «گفتار آموزشی» اطلاق شده است چگونه در دل روحانیت شیعی مسلمان مدعی «اجتهاد» برای خود جا باز کرده است: «نفوذ» از این آشکارتر!