۱) چرا «انقلاب» میشود یا «میکنیم»؟؛ ۲) چرا حتی با «انقلاب» یا تغییر «نظام» («رژیم») هم چیزی عوض نمیشود؟؛ ۳) چرا باید به «انقلاب کردن» ادامه داد؟
فیلم «زندهباد زاپاتا» (۱۹۵۲)، ساختۀ الیا کازان، نوشتۀ جان اشتاینبک، از آن فیلمهایی است که من هیچ وقت از دیدنش سیر نمیشوم. این فیلم برای امریکاییها «وسترنی معمولی» بود، اما برای «جهان سومی»ها به «سرمشقی» برای انقلاب تبدیل شد. چرا؟ چون امریکاییها نیازی به انقلاب نداشتند یا ندارند، اما جایی دیگر این نیاز هست و نیازمندان از این فیلم بسیار چیزها آموختند و میآموزند، همانطور که از «خوشههای خشم» (۱۹۴۰)، ساختۀ جان فورد، نوشتۀ جان اشتاینبک، نیز آموختند. با این همه وقتی امروز به آن نگاه میکنم میبینم که ما نسل جوان دهۀ ۵۰ از آن چندان خوب نیاموختیم، ما از «انقلاب» فقط «زندهباد» و «مردهباد» و «سرنگونی» و «براندازی» و دیو و فرشته ـ سازی را آموختیم و بس. ما به فکر «فردا»ی پس از انقلاب نبودیم. نمیدانستیم که «آدمها» تغییر میکنند، حتی «انقلابی»ترین آدمها هم با «قدرت» و «ثروت» و «شهرت» دگرگون میشوند. نمیدانستیم که انسان نه «دیو» است، نه «فرشته»، اما هردو آنها میتواند باشد و میشود! نمیدانستیم که «دیو»ها همیشه «دیو» نمیمانند و «فرشته»ها نیز. فرشتگان نیز «هبوط» میکنند. نمیدانستیم «انقلاب»ها نیز «غصب» میشوند و خود به «ضدانقلاب» بدل میشوند. اکنون میکوشم درسی را که نیاموختیم گوشزد کنم.
از این «فیلم» سه بخش را انتخاب کردهام که تصویر و سخن گویایی برای این سه پرسش دارند:
۱) چرا «انقلاب» میشود/میکنیم؟؛
۲) چرا حتی با تغییر «نظام» («رژیم») هم چیزی عوض نمیشود؟؛
۳) چرا باید به «انقلاب کردن» ادامه داد؟
• این نوشته نخستین بار پنجشنبه ۲۸ آذر ۹۸ در کانال تلگرامی من منتشر شد: fallosafah@