چند روز پیش که سخنان تونی بلر را میخواندم بیاختیار به یاد سخنانی از میرزا ملکم خان افتادم. تونی بلر در هشدار به ایران و سوریه گفته بود:
باید برای سوریه و ایران کاملاً روشن کنیم که یک گزینه در برابر آنها وجود دارد :به جامعۀ بینالمللی بپیوندید و همان قواعد بازی را بپذیرید که همۀ ما پذیرفتهایم و یا با شما برخورد خواهد شد.
وی گفت که اگر این دو کشور درصدد باشند تا، به گفتۀ وی، هزینۀ تحولات سیاسی در خاورمیانه را سنگینتر کنند در خواهند یافت که اشتباه کردهاند.
میرزا ملکم خان در حدود صد و پنجاه سال قبل گفته بود:
اوضاع ایران این است که میبینید. جمیع دوایر مختل، خزانه خالی، حقوق آدمیت همه در عزا، بنیان استقلال از هر طرف متزلزل، چه بدبختی است که بر این خاک مستولی نباشد؟
– انجام این وضع چه خواهد بود؟
– مطلب معلوم است، دول خارجه ایران را خواهند گرفت؟
– به چه حق؟
– به حکم همین تقصیر که ما نمیخواهیم چشم باز کنیم و ببینیم وضع دنیا و شرایط بقای دول در این عهد تا به چه حد فرق کرده است؟
خواه تصدیق بکنیم، خواه منکر بشویم، جمیع طوایف دنیا به حکم علوم و صنایع تازه شریک آبادی همدیگر شدهاند، دیگر هیچ گروهی حق ندارد یک قطعه کرۀ زمین را به عنوان میراثْ حق خرابکاری خود قرار بدهد.
دارایی دولت در این عهد مشروط به کفایت وزراست.
وزرای ایران نشان بدهند به جهت تصرّف این مُلک چه سند استحقاق ابراز کردهاند؟
موافق آبادی این عهد محقق است که اگر ایران بر وفق قوانین عدالت اداره شود، مقادیر محصولات این خاک، هم از برای زندگی اهل این مُلک، هم از برای رونق آبادی دنیا، یک بر هزار بلکه چندین هزار مرتبه بیشتر از امروز میشود.
موافق این حساب، اولیای ترقّی خلاف حقوق بندگان خدا میدانند که این همه ممالک ما را با این همه نعمات خداداد این طور خراب بگذارند.
عموم دول بزرگ این مذهب آبادی امروز به هر نوع صراحت به کل دول آسیا لساناً و فعلاً اعلام میکنند که یا ممالک خود را موافق قاعده منظم و آباد کنید، یا ما به حکم عدالت آباد مینماییم و بساط خرابکاری شما را بر میچینیم.
– با چنین فرمانروایی قانون آبادی، تکلیف ما چیست؟
– تکلیف منحصر است، باید ایران را موافق اصول آبادی این عهد مستحق زندگی بسازید.
– به چه طریق؟
او در جای دیگر نیز میگوید:
وزرای ایران قدمت تاریخ ایران را سد جمیع بلاها میدانند. هر چه فریاد میکنی سیل رسید، میگویند سه هزار سال است همین طور بودهایم و بعد از این هم خواهیم بود!
سرکار وزیر! آن وقتی که شما در آسیا بهطور دلخواه خود سلطنت میکردید، آن وقت کسی دویست فرسخ راه را در ده ساعت طی نمیکرد. آن وقتی که انتظام دولت را به وقر بیمعنی و قطر شکم میدانستند آن ایام مدتی است گذشته است. حالا در سههزار فرسخی ایران یک قلعۀ آهنی میسازند و میآیند محمره را در دو ساعت منهدم میکنند. حالا در مقابل اقتدار دول همجوار نه الفاظ عربی به کار میآید، نه استخوانهای اجدادی، حالا چیزی که لازم داریم علم است و بصیرت. هزار قصیدۀ عربی حفظ داشته باشید و هزار فرمان نجابت ابراز نمایید، باز نخواهید فهمید که دولت ساردنیا [ایتالیا] که از آذربایجان کوچکتر است و ده سال قبل از این دوازده کرور مالیات داشت، چطور شد که حالا سی کرور مالیات دارد؟ میدانم خواهید فرمود ولایت را نظم دادند، مردم را آسوده ساختند، مملکت را آباد کردند. این الفاظ را ردیف کردن آسان است، اما وقتی که از شما بپرسند: راه آبادی ولایت کدام است؟ همان الفاظ بیمعنی را خواهید گفت که هر احمقی در هر ایامی گفته است.
عقل تنها برای وزارت این ایام کافی نیست! میرزا آقاخان از اغلب وزرای فرنگ بلاشک عاقلتر بود، با وصف این هرگاه ادنی محرر وزارتخانههای فرنگ، به جای میرزا آقا خان [وزیر] میشد هزار بار بهتر از او وزارت میکرد. اگر به یک رعیت بسیار عاقل دهات سیستان کسی بگوید در ده ساعت از کرمان میتوان به هرات رفت خواهد خندید.
اگرچه اکثر از رجال دولت علّیه برحسب نجابت با دویست نفر فراش راه میروند و اگرچه برحسب فهم دوهزار بیت شعر عربی میدانند ولی در مراسم ترقیات مملکتداری از سیستانی مزبور هیچ فرقی ندارند. مثلاً، هزاربار فریاد بکنید که در دو سال مالیات مازندران را میتوان با کمال آسانی به دو کرور رسانید، باز خواهند گفت: در ایام انوشیروان هم چنین چیز نبوده است! بلی در ایام انوشیروان لفظ انگلیس وجود نداشت. حالا چند نفر تاجر انگلیسی در خانۀ خود مینشینند و به همان تدبیری که شما منکر هستید در پنج هزار فرسخی وطن خود به قدر ده مقابل دولت انوشیروان را مطیع و مملوک خود میکنند. بلی اکثر عقاید و اعمال ملل فرنگ در ظاهر خلاف عقل مینماید ولی اگر ما بخواهیم فقط به عقل طبیعی خود حرکت کنیم منتهای ترقی ایران مثل ایام کیومرث خواهد بود
* این نوشته نخستین بار دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۵ در وبگاه من منتشر شده بود که اکنون از کار افتاده است.